تربیت و رشد دختران جوان، مسئولیتها، موفقیتها و واقعیتها- قسمت دوم
ارشدی مریم
* *
تربیت اجتماعى
نگرانى از امنیت دختران در جامعه باعث شده خانوادهها در امر تربیت دختران فرصتهاى کافى براى حضور و ورزیدگى در مهارتهاى اجتماعى و ایجاد استقلال در اداره خود، خارج از خانه و در جمع را فراهم نکنند؛ از طرف دیگر، پیشفرضهاو زمینه ذهنى تاریخى چیره بر جامعه، دختران را متعلق به خانه دانسته و بیرون رفتن آنان را به دلیل آنکه حضور فیزیکىشان در بیرون، باعث آسیب به اخلاق و سلامت اجتماعى مىشود، غیر ضرورى شناختهاند. انقلاب اسلامى، فرصتها و آزادىهایى براى حضور دختران در جمع فراهم کرد، به طورى که نقش آنان در پیروزى انقلاب، رسانههاى ملى و جهانى را به اعتراف واداشت. در این فضا، زنان با حمایت رهبرى خردمندانه معمار بزرگ انقلاب، از حاشیه به متن اجتماع وارد شدند. اما فرهنگ حاکم و نگاه سنتى جامعه، محدودیتهایى براى حضور آنان فراهم کرد و مشکلات زیادى را سبب شد.
جامعه ما حضور کمرنگ زن در خانه را آفت بر هم خوردن تعادل بنیان خانواده مىشمارد، در صورتى که شناخت کافى از جامعه، درک حکمت و فلسفه زندگى جمعى و تمرین فعالیتهاى اجتماعى و پیامدهاى آن، نظم اجتماعى را افزایش مىدهد. سلامت اخلاق میان مردم به ویژه دختران باعث کاهش آسیبهاى اجتماعى مىشود. پژوهشها نشان مىدهد در بُعد اجتماعى، رفتار دختران جوان از الگوى معیّن و ثابتى پیروى نمىکند. در حالى که13 دختران جوان، مادران خود را براى درد دل کردن ترجیح مىدهند، 28 درصد سراغ دوستان مىروند. در معاشرتها نیز دوستان را به اقوام و خویشاوندان ترجیح مىدهند. 49 درصد در وضع موجود با دوستان معاشرت دارند و در وضع مطلوب 65 درصد خواهان آن هستند. رویکرد مسئولان به مشارکت اجتماعى زنان و دختران، نشانگر آن است که آنان تحقق حقوق را الزاماً در حضور، متجلى نمىدانند، گرچه افراط و تفریط در این زمینه آسیبزا مىباشد. اما دختران به دلیل درجه آگاهى بالا و رشد روزافزون حضور اجتماعى، حقوق را عین حضور و حضور را عین حقوق خود تلقى مىکنند. نکته قابل توجه اینجاست که نیاز به مشارکت اجتماعى در دختران جوان را ذائقهها و گرایشهاى شخصى پاسخگو نیست بلکه به دور از تفکر غرب گرایانه و سکولار، سیاستگذارى در راستاى نظام ارزشى براى حضور و احقاق حقوق دختران جوان، هدایت و حمایت مسئولان را مىطلبد.
تربیت علمى
سالهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى و به ویژه سالهاى اخیر، موفقیت دختران در دانشاندوزى و تحصیلات، یکى از درخشانترین عرصه فعالیت و افزایش خودباورى آنان را نشان مىدهد، به طورى که در سال جارى بیش از 60 درصد از ورودىهاى دانشگاهى را دختران تشکیل مىدهند. طبق آمار موجود، تعداد دختران دانشآموز، 11 میلیون نفر است که پوشش تحصیلى آنها، 97 درصد اعلام شده است. این ارقام بیشتر در مقاطع دبیرستان و پیشدانشگاهى مشاهده مىشود. اطلاعات اعلام شده، مراکز آموزش فنى و حرفهاى دختران در سطح کشور را 166 مرکز مىداند که اخیراً، 380 درصد رشد داشته است.
بدیهى است این رشد که نمادى از ارتقاى فرهنگ جامعه و زمینهساز تقویت نقش زنان در رشد شاخصهاى توسعه انسانى در کشور است، توسط بسیارى از مسئولان و برنامهریزان مثبت ارزیابى مىشود، اما برخى از تصمیمگیران نظام، با استناد به پیامدهاى اجتماعى، خانوادگى و اقتصادىِ فارغالتحصیلان دختر، سیاست محدودسازى و سهمیهبندى جنسیتى در مراکز آموزش عالى را ضرورى مىدانند.
بر اساس نتایج تحقیق، علل رشد تحصیلى دختران، 6/21 درصد براى کسب موقعیت اجتماعى، 2/16 درصد عدم علاقه و انگیزه پسران به تحصیلات عالى به خاطر کسب درآمد و خدمت، 5/13 درصد رشد فرهنگ بخصوص در زنان، 1/8 درصد برخوردارى از پشتوانه مادى، 1/8 درصد کسب موقعیت بهتر براى ازدواج و بقیه علاقه به کسب دانش و خدمت به جامعه، نقش تربیتى زنان، انتظار خانواده و جامعه، اطمینان جامعه به محیط دانشگاهها و حذف محدودیتهاى انتخاب رشته براى دختران اعلام شده است.
همچنین اطلاعات به دست آمده از 6000 داوطلب کنکور توسط سازمان ملى جوانان، نشان مىدهد که، 23 درصد فشار خانواده، 46 درصد دورى از سرشکستگى بین خانواده، 45 درصد ترس از سرگشتگى بین دوستان، 47 درصد چشم و همچشمى و بیش از 70 درصد برترى بیکاران تحصیلکرده بر بیکاران کمسواد را عامل تحصیل دختران در سطوح عالى مىدانند.
بنابراین گسترش میزان حضور دختران در عرصههاى علمى نه به واسطه انگیزههاى اجتماعى و اقتصادى بلکه بیشتر به دلیل احساس نیاز به کسب تخصص، دانش روز و حضور در مجامع علمى، علاقه به کسب دانش، خدمت به جامعه، پرکردن اوقات فراغت، یافتن شانس ازدواج و تشویق اعضاى خانواده صورت مىپذیرد.
واقعیت آن است که امروز دختران ما در بُعد دانشاندوزى، پویایى اجتماعى چشمگیرى دارند. تحقیقات نشان مىدهد سواد دختران جوان دو برابر میانگین سنوات تحصیلى مادرانشان است و از لحاظ کیفیت تحصیلى نیز تفاوت معنادارى بین آنان مشاهده مىشود.
تجربه نشان داده که دختران ما در فرصتهاى مساوى با پسران صلاحیتهاى خود را در تحصیل، مسئولیتهاى اجتماعى و در بسیارى از موارد به ظهور رساندهاند اما زمانى که اندیشه مردسالارانه و سیاستهاى نانوشته، سلیقهها و گرایشها را وارد عرصه تصمیمگیرى مىکند، موانع فرهنگى و فکرى غیر قابل لمس و رؤیت همانند سقفهاى شیشهاى، مانع پیشرفت براى مشارکت همهجانبه بانوان است.
انتظار مىرود دستاندرکاران نظام براى بهرهمندى از این توان عظیم، آماده به خدمت که در زمینههاى مختلف متخصص و آگاه هستند، برنامهریزىهاى کوتاهمدت و بلندمدت طراحى کرده و زمینه دستیابى به توسعه پایدار را بر اساس دانامحورى و شایستهسالارى فراهم سازند.
تربیت دینى
تمایل دختران به جنبههاى عبادى، زیارت، دعا و حاجتطلبى از اماکن مقدس و ابراز احساسات زیاد است و به جنبههاى معرفتى و تعقلى در فرایض دینى کمتر توجه مىشود. گرچه این مبحث برگرفته از باور عمومى است که دختران را در تربیت احساسى از کودکى به رقت و لطافت تشویق مىکند، در مقابل از پسران سختى و خشونت انتظار مىرود، به طورى که قصهها، افسانهها، اشعار و ضربالمثلها روحیه خشن براى مردان و لطیف براى زنان را ترسیم مىکند. هدایت و تعدیل این رفتارها از اوان کودکى به مربیان و والدین توصیه مىشود.
از طرفى یکى از مشکلات فعلى جامعه این است که (به رغم توجه اسلام به بحثهاى سازنده و عمیق اخلاق) فاصله ما، از آن آموزهها زیاد است. در عین اینکه نماز مسلمان، ترک نمىشود اما برخى زمانش را در کنترل خود ندارند و در این باره، کاهلى کرده یا برگزارى نماز را به آخر وقت مىاندازند. غیبت، دروغ و هتک آبروى دیگران در برخى موارد بىاهمیت تلقى مىشود. براى واجبات فقهى و دینى حرمت قائلند، اما وقتى حقوق دیگران مطرح مىشود، آسانگیر و مسامح مىشوند و به راحتى مىتوانند حقوق دیگران را پایمال کنند.
روشن است غلبه و فربه شدن فقه، اگر به نحیف شدن اخلاق منجر شود، فاجعه به بار مىآورد. وقتى اخلاق کنار برود، فقه هم زیان مىبیند و رشد و تربیت اخلاقى جامعه و دختران جوان را دچار آسیب مىکند.
تحقیقات نشان مىدهد که، 14 درصد از جوانان تهرانى از نظر هویت اعتقادى، 29 درصد از نظر هویت عملکردى و 46 درصد از نظر درجات روحیات سهلانگارى دینى و آمادگى براى گرفتارى در روحیات غیر دینى دچار مشکل جدى هستند. اما 78 درصد آنها روحیه ملى و هویت دینى را از یکدیگر جداناپذیر مىدانند. احساس ایرانى بودن و هویت روح ملى در مقایسه با جنبههاى هویتى دیگر، از نیرومندى بالایى برخوردار است، به طورى که، 88 درصد از آنان در دفاع از سرزمین و کشور شور بسیارى دارند.
اخلاق در جامعه اسلامى مىطلبد متولیان امور فرهنگى توجه داشته باشند که ظاهر دختر جوان، نمایش درون او نیست. قضاوت، از ظاهر افراد براى اعلام هویت آنان، کارى بس خطرناک است.
دلیل دیگر افول و کمرنگى اخلاق بین جوانان، استبدادزدگى است که سایههاى آن قرنها بر سر ملت ما فرود آمده است. اخلاق زیر چتر خفقان رشد نمىکند.
بنابراین راه اصلى روان کردن و فعال نمودن اندیشه دینى و اخلاق اجتماعى بین جوانان، برونرفت جامعه از انجماد و ایستادگى است و لازمه این امر آزادى است. آزادى نه از نوع ولنگارى و بىدینى و نه از جنس تعصب، بلکه آزادى توأم با دادههاى اطلاعاتى، باورهاى مذهبى و غیرت دینى، به طورى که دختر جوان ما با دریافت آگاهىهاى ارزشى بر درک مباحث اخلاقى و اجتماعى دست یابد و در وانفساى دهکده جهانى اطلاعات و ارتباطات، نیک را از بد باز شناسد و با انتخاب راه بهتر، فضایل و خوبىها را در ذهن ملکه بسازد و زمینه رشد و تکامل معنوى خود و جامعه را فراهم کند.
از طرفى نبود مدیریت راهبردى فرهنگى، بهرهگیرى انقلاب اسلامى از فرصتهاى طلایى در حوزههاى دینى را به شدت کاهش داده و ما را در برابر بسیارى از چالشهاى تربیتى منفعل و درمانده ساخته است. مدیریت سنتى با اتخاذ تدابیر غیر علمى چیره بر سازمانهاى فرهنگى، قادر به حل مشکلات تربیتى نیست و غفلت پیوسته نسبت به برخى مسائل تربیتى، پیامدهاى غیر قابل جبرانى در پى دارد.
مبحث جهانى شدن براى فرهنگ دینى و ملى بخصوص براى ما که انتظار حکومت جهانى حضرت مهدى(عج) را داریم، ایجاب مىکند که مجموعه دستگاههاى متولى امور فرهنگى، زیر نگرش مدیریت واحد و تصمیم هماهنگ، با ارائه تفکر و اندیشه نو بر اساس مقتضیات زمان و فقه پویاى شیعه، با بهرهگیرى صحیح از دانش و فن مدیریت راهبردى، علاوه بر ایجاد امکان مصونیت و پیشگیرى، جایگاه و موقعیت ما را در برابر تهدیدات و محدودیتهاى بالقوه و بالفعل حال و آینده هدایت کند. بیش از 80 درصد جوانان تهرانى هدف اصلى جهانى شدن را، تکقطبى شدن جهان مىدانند، اما 62 درصد موافق جهانى شدن و پیوستن ایران به این روند هستند.
تا زمانى که در ستاد مدیریت سازمان فرهنگى، تفکر خلّاق بروز نکند و در مدیران ارشد (که بودجههاى عمومى کشور را در دست دارند) همواره با نوعى خودرضایتى، انگیزهاى براى دگرگونى و بیان تعریفى واحد از امور فرهنگى وجود نداشته باشد، جوانان همچنان در مسیر بایدها و نبایدها، گیج و بلاتکلیف خواهند ماند.
در سازمانهاى فرهنگى کشور، لازم است عملیات راهبردى به صورت اصلاحات ضربتى در عزم و اراده مسئولان تجلى یافته، با اولویتبندى و ساماندهى بودجه و امکانات کشور، دگرگونىهاى ژرف و سترگ فرهنگى را بین پسران و دختران رقم زنند.
جامعه نیازمند آن است که براى بهبود رفتار و اخلاق مردم، رعایت نظم و قانون، رفع تبعیض، مبارزه با مفاسد اجتماعى و مواد مخدر، عدالت اجتماعى و جنسیتى، گامهاى اساسى برداشته شود.
موضوع نگرانکننده آن است که، 60 درصد جوانان تهرانى معتقدند وضع فعلى کشور قابل اصلاح نیست و همه چیز باید از اساس تغییر کند.
در عین حال که 68 درصد این جوانان قانون اساسى کشور را بهترین قانون دنیا مىدانند، اما نگرش 76 درصد آنها در مورد چگونگى اجراى قانون دیدگاه مثبتى نیست. این برداشت بیانگر آن است که قانون گریزى در سطح بسیار وسیع در جامعه وجود دارد و این زمینه نیرومندى براى روحیه خلافکارى در جوانان است.
اینکه 42 درصد از جوانان بر این باورند که میزان دنیادوستى میان روحانیونى که مىشناسند، با موازین اسلامى همخوانى ندارد و 43 درصد فکر مىکنند روحانیون حرفهاى جدیدى براى گفتن به جوانان ندارند. این باور باعث عدم تعادل تربیتى و رشد مذهبى بین جوانان است و نکته قابل تأمل به شمار مىرود.
غربزدگى
خطر گسترش فرهنگ غرب میان جوانان واقعیتى حسّى و عینى است که براى رفع آن، باید در برنامهها و محتوا و چگونگى کارکرد مراکز آموزشى و رسانههاى گروهى و نهادهاى مرتبط بازنگرى صورت گیرد.
موضوع مهاجرت نخبگان، فاجعه بزرگ ملى بوده و ناشى از عقبماندگى سطح علمى، آموزشى، پژوهشى و صنعتى کشور است. این موضوع با بهرهگیرى از اندیشههاى خلّاق و نیروهاى با انگیزه سرآمد قابل جبران است و با گذار به مرحله پیشرفتگى، فرصت هجوم و سلطهگرى علمى و فرهنگى استکبار جهانى را سلب مىکند.
اعتلاى اندیشه فرهنگى و سیاسى مردم، مجهز کردن کشور به سطوح علمى، اجتماعى، اقتصادى و صنعتى نیز گامى مهم در رشد و توسعه کشور خواهد بود.
تحقیقات نشان مىدهد که، 42 درصد جوانان تهرانى معتقدند جوامع غربى به زن بها داده و حرمت و شأن واقعى زنان در آن کشورها رعایت مىشود. 48 درصد آنان آرزو دارند که «کاش در ایران مثل غرب آزادى براى زنان و مردان در همه چیز به یک اندازه بود.» این دیدگاه در هر دو گروه پسر و دختر مشاهده مىشود.
بدیهى است توجه به آزادىهاى اسلام، ارزشگذارى دین و آموزش مباحث مربوط، به صورت عینى و عملى از سوى صاحبنظران آموزش و پرورش و به ویژه علما، قانونگذاران و رسانههاى ارتباطى مىتواند عزت و افتخار ایران اسلامى را با هویت فرهنگى غنى بشناساند و دختر ایرانى را با سربلندى به عنوان الگوى نو در سطح جهان معرفى کند.
پوشش و حجاب دختران
به دلیل آنکه دختران مهارپذیرترند، برنامههاى تربیتى آنان جدىتر از پسران اجرا مىشود، به طورى که با به کارگیرى فشار و گاه با تحمیل همراه است. در مورد اِعمال سلیقه در چگونگى پوشش ظاهرى و رفتار دختران، گاه چنان حساسیتهایى اجرا مىشود که مسائل اصلى تحتالشعاع قرار مىگیرد و گاه آنقدر ساده و ابتدایى تلقى مىگردد که اصل حجاب فراموش مىشود!
طبق تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامى، زنان که بدون حجاب شرعى در معابر و انظار عمومى ظاهر شوند، به 10 روز تا 2 ماه حبس یا 50 هزار تا 500 هزار ریال جزاى نقدى محکوم مىشوند. از طرفى اعلام نیروى انتظامى براى برخورد عمومى، عنوان «بدحجابى» است که قانونگذار در هیچ قانونى این واژه را، پیشبینى و جرم معرفى نکرده است. به علاوه در هیچ قانونى میزان «حجاب شرعى» تعریف دقیقى ندارد تا بر اساس آن دستگاه قضایى و انتظامى تکلیف خود را بداند.
عالمان دینى حجاب شرعى را از دیدگاههاى نظرى چندى تعریف مىکنند و رفتار عمومى جامعه هم شناخت واحدى از آن ندارد. واقعیت امر آن است که آنچه ما را در این زمینه موفق نکرده، ارائه روشهاى سلیقهاى، عدم به کارگیرى درست فرضیه امر به معروف و نهى از منکر با رعایت جوانب شرعى، فراهم نکردن زمینههاى رشد و آگاهى جوانان است.
استوارى و تثبیت امنیت اجتماعى از آثار مثبت حجاب ارزیابى مىشود. براى دختران جوان قضاوت یکسویه جامعه، براى ایجاد امنیت چندان خوشایند نیست و اگر در دستورهاى اسلام درنگى داشته باشیم، هر جا سخن از عفت عمومى است، بر اراده جامعه به نگاه نامحرم تأکید دارد.
بنابراین براى حفظ آرامش اخلاقى در اجتماع باید نخست حجاب را به دختران منحصر نکنیم. دوم، براى تبلیغات حفظ امنیت جامعه توسط دختران و پسران تلاش نماییم و سوم، در مباحث اجتماعى، عموم مردم را به خودکنترلى دعوت کنیم و تشویق سازیم.
به هر حال پذیرش حجاب نیازمند توجه به همه ابعاد فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، هنرى، ادبى و ... است و باید همگام و همنوا با شناخت دقیق مسائل جهانى، با زبان جوانى و بدون هر گونه افراط و تفریط به نتیجه رسید.
اوقات فراغت
اهمیت فعالیت در اوقات فراغت در رشد جسمى، روانى و ادراکى جوانان در تمامى جوامع مورد توجه است. فعالیتهاى اوقات فراغت عبارتند از: بازى، ورزش، آگاهى از رویدادهاى فرهنگى، تفریحى، سرگرمى و خدمات اجتماعى. برنامههاى مناسب تفریحى براى جوانان عناصر اصلى هر اقدام جهت مبارزه با بیمارىهاى اجتماعى و رفتارهاى انحرافى است. از آنجا که برنامههاى تفریحى کمک زیادى به رشد نیروى بالقوه جسمى، عقلانى و عاطفى جوانان مىکنند، باید با توجه و دقتى شایسته، طراحى شوند و در اختیار جوانان قرار گیرند، تا آزادانه گزینش کنند.
بررسى موضوع اوقات فراغت در کشور ما نشان مىدهد که دختران در این زمینه با محدودیتهاى زیادى روبهرو هستند و اغلب از ابزارهاى مربوطه محرومند. 61 درصد مجبورند اوقات فراغت خود را صرف تماشاى فیلم و سریالهاى تلویزیونى کنند، در حالى که در وضعیت مطلوب فقط، 13 درصد از دختران تماشاى برنامههاى تلویزیونى، فیلم ویدئویى و سینما را بر سایر برنامهها ترجیح مىدهند در حالى که 47 درصد از آنان رسانههاى خارجى و ماهواره را به برنامههاى صدا و سیما ترجیح مىدهند.
در این زمینه اعتلا دادن به برنامههاى صدا و سیما و بازنگرى در تهیه فیلمها، در رشد دادن و شخصیتسازى و اندیشه جوانان و تغییر نگرش آنها مىتواند تمایل به مشاهده برنامههاى ماهواره را کاهش دهد.
پس از تلویزیون، مطالعه کتاب، آن هم از نوع رمان و داستانهاى ادبى بیشترین زمان پنجره باز زندگى دختران جوان را به خود اختصاص داده است اما باید اعتراف کرد که کمرونقى کتابخوانى میان 45 درصد از جوانان رواج دارد و 39 درصد از آنان به کلى کتاب نمىخوانند، 40 درصد هم از امکانات و عملکرد کتابخانههاى محیط زندگى خود راضى نیستند.
مطبوعات هم طبق اعتقاد 70 درصد جوانان، قبل از هر چیز به منافع و مصالح جناحى خود مىاندیشند.
بنابراین طبق بررسىهاى به عمل آمده بین وضع موجود و وضع مطلوب گذران اوقات فراغتِ دختران، تفاوت معنادارى وجود دارد. دولت باید در برنامهریزىها، طراحى و اجراى برنامهها و سیاستهاى مربوط به جوانان، اهمیت فعالیتهاى اوقات فراغت را همراه با مداخله فعال سازمان جوانان، و به کمک سازمانهاى بینالمللى، کتابخانههاى عمومى، مراکز فرهنگى دیگر، امکانات فرهنگى، تفریحى، هنرى و ورزشى در اختیار جوانان قرار دهد.
دختران جوان براى گسترش فعالیت خود باید به صورت گروهى، نسبت به تأسیس نهادهاى مدنى اقدام کرده و در کیفیتبخشى و توانمندسازى تشکیلات غیر دولتى همت گمارند و مشارکت فعال خود را در قالب شبکههاى محلى، منطقهاى و بینالمللى دنبال کنند.
مقامات محلى باید به مناطق پرتجمع انسانى توجهى ویژه داشته و در طراحىهاى شهرى، فراخور جمعیت، براى اوقات فراغت دختران جوان همت گمارند.
رسانههاى ارتباطى باید به منظور بالا بردن آگاهى و درک جوانان از تمامى جنبههاى همبستگى اجتماعى، از جمله بردبارى و رفتار غیر خشن و افزایش حس مسئولیتپذیرى تلاش کنند.
تهیه منابع مورد نیاز براى مؤسسات آموزشى و طراحى برنامههاى مستمر، پویا و خلّاق مىتواند فعالیتهاى اوقات فراغت را به عنوان ابزارى براى مهارتآموزى بهبود بخشد.
ازدواج
ازدواج به عنوان سنت حسنه در باورهاى دینى و در فرهنگ ملى، عامل ایجاد امنیت و آرامش فردى و اجتماعى است و باید در برنامهریزىهاى اصولى کشور لحاظ شود. در پژوهش سازمان ملى جوانان آمده است 80 درصد جوانان، مجرد و تنها 4/19 درصد متأهل هستند. همچنین از باب هویت همسر گزینى، 50 درصد جوانان هیجده سال به بالا در استان تهران وضعیت رشدیافته، و بقیه غیر رشدیافته دارند.
اگر چه در تحقیقات به عمل آمده توسط مرکز امور مشارکت زنان، ششمین درخواست زنان کشور، ازدواج است، در عین حال پژوهشها نشان مىدهد که 70 درصد دختران جوان تشکیل خانواده را که یکى از اساسترین نهادهاى زندگى اجتماعى است، مشغله ذهنى خود مىدانند.
58 درصد آنان با انگیزه تشکیل واحد مستقل خانوادگى، 25 درصد به لحاظ فشارهاى اجتماعى و اصرار اطرافیان به ازدواج فکر مىکنند. براى 75 درصد از دختران سن مطلوب ازدواج بین 25 - 21 سالگى است. بیش از 70 درصد مایلند شریک زندگى را خود انتخاب کنند و در تعیین ویژگى همسر ایدهآل، 90 درصد از دختران بر سجایاى اخلاقى و ایمان مذهبى همسر آینده تأکید ورزیدهاند. 17 درصد دختران براى ازدواج با محدودیت مالى و 15 درصد با موانع فرهنگى روبهرو هستند. به طور کلى عدم تعادل و ناهمزمانى بین بلوغ جنسى و عاطفى و نیز بلوغ اقتصادى و اجتماعى در وظایف و نقشهاى مردان در زندگى خانوادگى به روشنى دیده مىشود.
تأخیر در سن ازدواج پسران، وضعیت ازدواج در دختران را هم دچار خلل مىکند. این اشکال در نتیجه دگرگونىهاى جامعه ایران در گذر از ساخت سنتى به مدرن حاصل آمده است. از طرفى عدم همخوانى تعداد پسران و دختران آماده براى ازدواج و به عبارتى فزونى دختران در سنین ازدواج نسبت به پسران، ناشى از متغیر اختلاف سنى بین 1 تا 5 سال حداقل در بین 70 درصد ازدواجهاى مرسوم ایرانى، از جمله عوامل مؤثر بر افزایش سن ازدواج و کاهش تعداد ازدواجهاست. نیز بزرگتر بودن پسران از دختران، همچنین میزان تحصیلات دختران و به پیروى آن اشتغال به کار و کسب درآمد توسط آنان.
از سوى دیگر به هنگام بررسى موانع ازدواج جوانان، مجموعهاى از مشکلات اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى که برآیند عوامل مختلف است، دیده مىشود، از جمله: کمبود امکانات مالى، نیافتن همسر ایدهآل، ادامه تحصیل، نداشتن شغل ثابت، عدم دسترسى به مسکن و امکانات زندگى، دورى از شهر محل سکونت و اختلاف با والدین در مورد معیارهاى همسرگزینى.
همچنین در مقایسه دیدگاههاى دختران و پسران دانشجو در باره همسرگزینى، به انتظار و توقع تشریفات در مراسم ازدواج به دلیل وجود نابرابرىهاى اجتماعى، توزیع ناعادلانه ثروت و درآمد و طبقاتى شدن جامعه اشاره شده است. تلاش در جهت سرعت بخشیدن به تحقق بلوغ اقتصادى اجتماعى در سنین مناسب در قالب برنامههاى آموزشى فنى و حرفهاى، به جوانان خوداتکایى و استقلال اجتماعى مىبخشد. گسترش عدالت اقتصادى و اجتماعى توسط سیاستگذاران یک وظیفه شرعى و قانونى براى رفع موانع به شمار مىرود.
برخى از متولّیان دینى ازدواج موقت را به عنوان راه حل آسیبهاى اجتماعى فراروى دختران و زنان مطرح مىکنند. بدون شک قانون مدنى که بر مبناى فقه شیعه وضع شده، نکاح را اعم از دائم و یا موقت مىداند، ولى قانونگذار تعهدات و الزامات قانونى به همراه ضمانتهاى اجرایى را که براى نکاح دائم وضع و پیشبینى کرده، در ازدواج موقت منظور نمىکند.
بنابراین به دلیل فقدان بسیارى از تعهدات قانونى پس از ازدواج موقت، عدم همنوایى آن با فرهنگ عمومى جامعه و سوء استفاده برخى مردان سودجو، به هیچ وجه نمىتوان آن را به عنوان یک راه حل ترویج و گسترش داد.
آنچه همواره مورد تأکید مىباشد، آسانگیرى در امر ازدواج با فراهم کردن امکان آن و رفع موانع اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى آن است.
.: Weblog Themes By Pichak :.